به سرای سپنج مهمان را دل نهادن همیشگی نه رواست زیر خاک اندرونت باید خفت گر چه اکنونت خواب بر دیباست با کسان بودنت چه سود کند؟ که به گور اندرون شدن تنهاست یار تو زیر خاک مور و مگس چشم بگشا، ببین کنون پیداست آن که زلفین و گیسویت پیراست گر چه دینار یا درمش بهاست چون تو را دید زردگونه شده سرد گردد دلش، نه نابیناست رودکی : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/25198