جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست همین بلات بسست، ای بهر بلا خرسند خیال رزم تو گر در دل عدو گردد ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند ز عدل تست به هم باز و صعوه را پرواز ز حکم تست شب و روز را به هم پیوند به خوشدلی گذران بعد ازین، که باد اجل درخت عمر بداندیش را ز پا افگند همیشه تا که بود از زمانه نام و نشان مدام تا که بود گردش سپهر بلند به بزم عیش و طرب باد نیک‌خواه تو شاد حسود جاه تو بادا ز غصه زار و نژند رودکی : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/25222