نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین حلقه ی زلفش تماشاخانه ی باد صباست جان صد صاحبدل آن جا بسته ی یک مو ببین عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامت گو خدا را رو مبین آن رو ببین زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد با هواداران ره رو حیله ی هندو ببین این که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم کس ندیده‌ست و نبیند مثلش از هر سو ببین حافظ ار در گوشه ی محراب می‌نالد رواست ای نصیحت گو خدا را آن خم ابرو ببین از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب تیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2531