رخ برفروز و زلف مسلسل گره بزن تا بشکند جمال تو به آزرم و هر مه را به روی خوب تو نسبت کجا رسد ای رویت آفتاب و لبت شکرور شکر شد از خجالت لعل تو آب ور برش و ک و ر چو کشیدی تو رخ وط خط معنبر تو چود و قمر گرفت کردند عاشقان تو تررو و وح روح مجسمی تو نه عقل مصوری ای روح عقل مثل تو نادیده ب و ت بنگر چو دید پیش رخ و قامت توکرد از شرم کار خانهٔ صد ساله ط و ی طی کن حدیث دور زمان جام می بیار تا باغ روح را دهم آبی ز م وی می خور مخور غم دل و دین خسروا دگر بگشا به مدح خسروا فاق ل و ب امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/25997