ای صبا بوسه زن ز من در او را ور نرنجد لب چو شکر او را چون کسی قلب بشکند که همه کس دل دهد طرهٔ دلاور او را رو سوی سر و تا فرو بنشیند زانکه بادیست هر زمان سر او را دل مده غمزه را به کشتن خلقی حاجت سنگ نیست خنجر او را چون بسی شب گذشت و خواب نیامد ای دل اکنون بجو برادر او را امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26024