کشتهٔ تیغ جفایت دل درویش من است خسته تیر بلایت جگر ریش من است نیک‌خواهی که کند منع ز عشق تو مرا منکری دان به حقیقت که بد اندیش منست هر گروهی بگزیدند به عالم دینی عاشقی دین من و بی‌خبری کیش من است گر دل از ما ببرید و بتو پیوست چه باک ؟ آشنا با تو و بیگانه زمن خویش من است امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26078