تن پاکت که زیر پیرهن است وحده لاشریک له چه تن است هست پیراهنت چو قطرهٔ آب که تنگ گشته برگل و سمن است با خودم کش درون پیراهن که تو جانی و جان من بدن است تازیم در غم تو جامه درم وز پس مرگ نوبت کفن است دل بسی برده‌ای نکو بشناس آنکه خسته تر است ازان من است اندرا و میان جان بنشین که تو جانی و جان ترا بدن است امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۱۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26102