تر کن من دی سخن به ره می گفت هر که رویش بدید مه می گفت او همی رفت وخلق در عقبش وحده لا شرک له می گفت دل خطش را زوال جان می‌خواند نیم شب را زوالگه می گفت گفتمش تیر میزنی بردل خنده می زد به ناز و نه می گفت خسرو از دور هم‌چو مدهوشان نظری می فکند دوه می گفت امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۱۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26170