گل و شکوفه همه هست و یار نیست چه سود بت شکر لب من در کنار نیست چه سود بهار آمد و هر گل که باید آن همه هست گلی که می طلبم در بهار نیست چه سود امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۳۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26339