گر سر زلف تو از باد پریشان نشود خلق بیچاره چنین بی‌دل و حیران نشود ای مسلمانان آن موی ببینید آخر چه کند این دل مسکین که پریشان نشود ؟ مردمان در من و بیهوشی من حیرانند من در آن کس که ترا بیند وحیران نشود امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۳۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26342