از آن مهتاب جان افروز کانشب بود مهمانم جهان تیره ست بر من چون شب مهتاب می آید من اینجا زار می‌سوزم به تاریکی و تنهایی وای همسایهٔ غافل ترا چون خواب می آید ؟ گریبانم مگیر ای محتسب چون می پرستم من کزین دامان تو بوی شراب ناب می آید امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۳۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26357