تماشا حیف باشد بی رخ دوست که جانان نبود و گزار بینم بروی گل توان دیدن چمن را چو گل نبود چه بینم ؟ خار بینم روای رضوان تو دانی و بهشتت مرا بگذار تا دیدار بینم فرو گویم به چشمت قصهٔ خویش اگر آن مست را هشیار بینم چنین کافتاد خسرو در ره عشق ره بیرون شدن دشوار بینم امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۵۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26498