گر خود سخن ز زهره و از ماد بشنوم نبود چنان کزان بت دلخواه بشنوم بی‌خوابیم بکشت وه از من که هر شبی بنشینم و فسانهٔ آن ماه بشنوم آواز ارغنون ندهد ذوقم آن‌چنان کاو از پای اسپ تو ناگاه بشنوم دل پاره‌های خون فگند همچو برگ گل چون بوی تو ز باد سحرگاه بشنوم خود را کنم سپند و نخواهم ترا گزند از عاشقان چو بر در تو آه بشنوم امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۵۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26499