ای رفته و ترک من بد نام گرفته وز دست وفای دگران جام گرفته باز آمده‌ای تابنمایی و بسوزی در شور میاور دل آرام گرفته خونم مخور ای دوست که این باده غم آرد چون دید توان آن رخ گلفام گرفته دشنام مرا گفته بدی دوش و همه شب من لذت آن گفتن دشنام گرفته من دوزخی عقل و بسا دوزخی عشق کو صد چو من سوخته را خام گرفته ای گل چه زنی خنده ز نالیدن خسرو کازرده بود بلبل در دام گرفته امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۵۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26581