ای فراق تو یار دیرینه غم تو غمگسار دیرینه درد تو میهمان هر روزه داغ تو یادگار دیرینه غرق خونم که میخلد هر دم در دلم خار خار دیرینه ای دریغا که خاک خواهم شد با دل بر غبار دیرینه ای صبا زینهار یادش ده گه گه از دوستدار دیرینه گاهگاهی خرامشی نکنی برسر خاک یار دیرینه چند گاهی مرا زدل شده بود زاری و کار و بار دیرینه وه که بازآمدی و خسرو را بردی از دل قرار دیرینه امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۵۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26588