به باغ سایهٔ بیدست و آب در سایه ازین سپس من و جانان و خواب در سایه به بانگ نوش، مگر ساقیم کند بیدار چو خفته باشم و مست و خراب در سایه به سایه خفته بدم دی که یار آمد و گفت چه خفته‌ای که رسید آفتاب در سایه هوای گرم و تو نازک، برون مرو جانا بنوش با من صهبای ناب در سایه بگفت خسرو بگشای زلف تا شیند حریف و مطرب و چنگ و رباب درسایه امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : گزیدهٔ غزل ۵۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/26589