پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه ی توست همه آفاق پر از نعره ی مستانه ی توست در دکان همه باده فروشان تخته است آن که باز است همیشه در میخانه ی توست دست مشاطه به طبع تو بنازم که هنوز زیور زلف عروسان سخن شانه ی توست ای زیارتگه رندان قلندر برخیز توشه ی من همه در گوشه ی انبانه ی توست همت ای پیر که کشکول گدائی در کف رندم و حاجتم آن همت رندانه ی توست ای کلید در گنجینه ی اسرار ازل عقل دیوانه ی گنجی که به ویرانه ی توست شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل هر که توفیق پری یافته پروانه ی توست همه غواص ادب بودم و هر جا صدفیست همه بازش دهن از حیرت دردانه ی توست زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد چشمک نرگس مخمور به افسانه ی توست ای گدای سرخوانت همه شاهان جهان شهریار آمده دربان در خانه ی توست شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27086