خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانیه من فرصت جوانی نیست من از دو روزه ی هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست همه به گریه ابر سیه گشودم چشم دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم دریغ و درد که این انتحار آنی نیست نه من به سیلی خود سرخ می کنم رخ و بس به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند به جان خواجه که این شیوه ی شبانی نیست ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27093