سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند ز جوی آب بقا هم به چابکی بجهند جلا و جوهر این بوالعجب گدایان بین که جلوه گاه جلال و جمال پادشهند برون رو از خود و آنگه درون میکده آی که خرقه ها همه اینجا به رهن باده نهند کلاه بفکن و بر خاک نه سر نخوت که مهر و ماه بر این در سران بی کلهند چه چاره ده مه برج شرف به خانه ماست که از شعاع و شفق رشگ ماه چاردهند چه فر بخت بلندی است با مه و خورشید که پاسبان در این بلند بارگهند تو شهریار دراین هفتخوان تهمتن باش که دیو نفس حرون است و راهبان نرهند شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۶ - هفت خوان عشق گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27120