تا کی چو باد سربدوانی به وادیم ای کعبه مراد ببین نامرادیم دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار گویی چراغ کوکبه بامدادیم چون لاله ام ز شعله عشق تو یادگار داغ ندامتی است که بر دل نهادیم مرغ بهشت بودم و افتادمت به دام اما تو طفل بودی و از دست دادیم چون طفل اشک پرده دری شیوه تو بود پنهان نمی کنم که ز چشم اوفتادیم فرزند سرفراز خدا را چه عیب داشت ای مادر فلک که سیه بخت زادیم بی تار طره های تو مرهم گذار دل با زخمه صبا و سه تار عبادیم در کوهسار عشق و وفا آبشار غم خواند به اشک شوقم و گلبانک شادیم شب بود و عشق و وادی هجران و شهریار ماهی نتافت تا شود از مهر هادیم شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۳ - ساز عبادی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27157