به اختیار گرو برد چشم یار از من که دور از او ببرد گریه اختیار از من به روز حشر اگر اختیار با ما بود بهشت و هر چه در او از شما و یار از من سیه تر از سر زلف تو روزگار من است دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من به تلخکامی از آن دلخوشم که می ماند بسی فسانه شیرین به یادگار از من در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر دگر چه داری از این بیش انتظار از من به اختیار نمی باختم به خالش دل که برده بود حریف اول اختیار از من گذشت کار من و یار شهریارا لیک در این میان غزلی ماند شاهکار از من شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۱ - ناله های زار گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27175