تو بشکن چنگ ما را ای معلا هزاران چنگ دیگر هست این جا چو ما در چنگ عشق اندرفتادیم چه کم آید بر ما چنگ و سرنا رباب و چنگ عالم گر بسوزد بسی چنگی پنهانی‌ست یارا ترنگ و تنتنش رفته به گردون اگر چه ناید آن در گوش صما چراغ و شمع عالم گر بمیرد چه غم، چون سنگ و آهن هست برجا به روی بحر خاشاک است اغانی نیاید گوهری بر روی دریا ولیکن لطف خاشاک از گهر دان که عکس عکس برق اوست بر ما اغانی جمله فرع شوق وصلی ست برابر نیست فرع و اصل اصلا دهان بربند و بگشا روزن دل از آن ره باش با ارواح گویا مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2734