برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت بس کس که به زردشت نگروید و کنون باز ناکام کند روی سوی قبلهٔ زردشت بس سرد نپایم که مرا آتش هجران آتشکده کرد این دل و این دیده چو چرخشت گر دست نهم بر دل از سوختن دل انگشت شود بی‌شک در دست من انگشت ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه خواهم که بنفشه چنم از زلف تو یک مشت آنکس که ترا کشت، ترا کشت و مرا زاد و آنکس که مرا زاد مرا زاد و ترا کشت سنایی غزنوی : دیوان اشعار : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27368