آمد آن رگ زن مسیح پرست تیغ الماس گون گرفته به دست کرسی افگند و بر نشست بر او بازوی خواجهٔ عمید ببست نیش درماند و گفت: «عز علی» این چنین دست را نیابد خست سر فرو برد و بوسه‌ای دادش خون ببارید از دو دیده به طشت سنایی غزنوی : دیوان اشعار : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27375