ای شده پیر و عاجز و فرتوت مانده در کار خویشتن مبهوت داده عمر عزیز خویش به باد شده راضی ز عیش خویش به قوت متردد میان جبر و قدر غافل از عین عزت جبروت ملکوت جهان نخست بدان پس خبر ده ز مالک ملکوت مگذر از حکم «آیةالکرسی» سنگ بفگن چو یافتی یاقوت آل موسی و آل هارون را چون ز لاهوت دان جدا ناسوت نشنیدی که چون نهان گردد سر حق با سکینه در تابوت جز سنایی که داند این حکمت با چنین حکمت سخن مسکوت سنایی غزنوی : دیوان اشعار : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27378