تا چند تو پس روی؟ به پیش آ در کفر مرو، به سوی کیش آ در نیش تو نوش بین، به نیش آ آخر تو به اصل اصل خویش آ هر چند به صورت از زمینی پس رشتهٔ گوهر یقینی بر مخزن نور حق امینی آخر تو به اصل اصل خویش آ خود را چو به بیخودی ببستی می‌دانک تو از خودی برستی وز بند هزار دام جستی آخر تو به اصل اصل خویش آ از پشت خلیفه‌یی بزادی چشمی به جهان دون گشادی آوه که بدین قدر تو شادی آخر تو به اصل اصل خویش آ هر چند طلسم این جهانی در باطن خویشتن تو کانی بگشای دو دیدهٔ نهانی آخر تو به اصل اصل خویش آ چون زادهٔ پرتو جلالی وز طالع سعد نیک فالی از هر عدمی تو چند نالی آخر تو به اصل اصل خویش آ لعلی به میان سنگ خارا تا چند غلط دهی تو ما را در چشم تو ظاهراست یارا آخر تو به اصل اصل خویش آ چون از بر یار سرکش آیی سرمست و لطیف و دلکش آیی با چشم خوش و پرآتش آیی آخر تو به اصل اصل خویش آ در پیش تو داشت جام باقی شمس تبریز شاه و ساقی سبحان الله زهی رواقی آخر تو به اصل اصل خویش آ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2744