چند روزی درین جهان بودم بر سر خاک باد پیمودم بدویدم بسی و دیدم رنج یک شب از آز خویش نغنودم نه یکی را بخشم کردم هجو نه یکی را به طمع بستودم به هوا و به شهوت نفسی جان پاکیزه را نیالودم هر زمانی به طمع آسایش رنج بر خویشتن نیفزودم و آخرم چون اجل فراز آمد رفتم و تخم کشته بدرودم یار شد گوهرم به گوهر خویش باز رستم ز رنج و آسودم من ندانم که من کجا رفتم کس نداند که من کجا بودم سنایی غزنوی : دیوان اشعار : قصاید و قطعات : شمارهٔ ۱۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27466