فارس میدان معنی حامدی بی‌نظیر آن که بود از بدو فطرت از سخندانان تمام طبعش از شوخی چو میلی داشت از اندازه بیش با رخ گلفام و چشم شوخ و قد خوش خرام شد مریض عشق و دردش بس که بی درمان فتاد می‌کشیدش خوش از کف توسن مستی لگام در قیام این قیامت دل گمانی برد و گفت دور گوئی شد بهی زان شاعر شیرین کلام چون یقین گشت این گمان از گفتهٔ موزون دل بهر تاریخ او برون آمد دو تاریخ تمام محتشم کاشانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۶۸ - وله ایضا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27611