سرا سروران جد اعلای تو محمد رسول امین کریم که از بس به خلق خداوند بود به نام خود او را رئوف و رحیم گران سنگ شد لنگر حلم او به خفت کشیدن ز خضم لعیم به میراثش اکنون تو را می‌رسد تحمل باعدا ز خلق عظیم که از زمرهٔ عترت وی توئی که ذاتت حلیم است و طبعت سلیم غرض کز جهالت به خدام تو که می‌گفت اگر خصم بی‌ترس و بیم به حملش ز در دور کردی چنان که شرمنده برتافت روزان حریم بدان سان که از کعبهٔ دل شود بلا حول آواره دیو رجیم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27618