از مرگ براهیم که علامهٔ دین بود دردا که علامات کرامات نگون شد تا تختهٔ خاک است حصارش فضلا را سر تختهٔ خاک آمد و دل خانهٔ خون شد گویند که سلطان مهین بر در گنجه است در گنجه کنون بین که ز بغداد فزون شد من گنجه نبینم که براهیم در او نیست من مکه نخواهم که ازو کعبه برون شد خاقانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۱۳۲ - در مرثیه امام ناصر الدین ابراهیم باکوئی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27795