روز عمر آمد به پیشین ای دریغ کار بر نامد به آئین ای دریغ سینه چون صبح پسین خواهم درید کآفتاب آمد به پیشین ای دریغ سخت نومیدم ز امید بهی درد نومیدی من بین ای دریغ غصهٔ بی‌طالعی بین کز فلک درد هست و نیست تسکین ای دریغ آب رویم رفت و زیر آب چشم روی چون آب است پرچین ای دریغ چرخ را جمشید و افریدون نماند کز من مسکین کشد کین ای دریغ آسمان نطع مرادم برفشاند نه شهش ماند و نه فرزین ای دریغ صاعقه بربام عمر من گذشت نه درش ماند و نه پرچین ای دریغ از دهان دین برآمد آه آه چون فرو شد ناصر دین ای دریغ مرغزار جان طلب خاقانیا کخور گیتی است سنگین ای دریغ خاقانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۲۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27883