باز به میدان ما فوج بلا بسته صف پای فلک در میان رسم امان بر طرف خرقه شکافان ذوق بی‌دف و نی در سماع جبه فشانان شید تابع قانون دف جان قدیم اشتها مانده همان ناشتا وین تن حادث غذا معدن آب و علف چیدم و دیدم تمام آبی و تابی نداشت میوهٔ این چار باغ گوهر این نه صدف گفتیم ای خود فروش خود چه متاعی بگو گر بخری شب چراغ گر بفروشی خزف بشنو و بوکن اگر گوشی و مغزیت هست زمزمهٔ لو کشف لخلخهٔ من عرف رهرو خاقانیا دوری منزل مبین رو که مدد می‌کند همت شاه نجف خاقانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۲۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27886