جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم وحید گنج هنر بود و بود عم به سرم به سوی این دو یگانه به موصل و شروان دلی است معتکف و همتی است برحذرم هنر بدرد ز دندان تیز سین سخا دلم درید و بخائید گوشهٔ جگرم سخا بمرد و مرا هر که دید از غم و درد گریست بر من و حالم چو دید در بدرم منم غریق غم و اندهان که در شب و روز غم جمال برم و انده وحید خورم خاقانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۲۴۵ - در مرثیهٔ جمال الدین اصفهانی وزیر صاحب موصل و وحید الدین عموی خود گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27908