از یکی آتش برآوردم تو را در دگر آتش بگستردم تو را از دل من زاده‌یی همچون سخن چون سخن آخر فرو خوردم تو را با منی وز من نمی‌داری خبر جادوم من جادوی کردم تو را تا نیفتد بر جمالت چشم بد گوش مالیدم بیازردم تو را دایم اقبالت جوان شد زانچه داد این کف دست جوامردم تو را مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2797