از ورای سر دل بین شیوهها
شکل مجنون، عاشقان زین شیوهها
عاشقان را دین و کیش دیگر است
اصل و فرع و سر آن دین شیوهها
دل سخن چین است از چین ضمیر
وحی جویان اندران چین شیوهها
جان شده بیعقل و دین، از بس که دید
زان پری تازه آیین شیوهها
از دغا و مکر گوناگون او
شیوهها گم کرده مسکین شیوهها
پرده دار روح ما را قصه کرد
زان صنم بیکبر و بیکین شیوهها
شیوهها از جسم باشد یا ز جان
این عجب بیآن و بیاین شیوهها
مرد خودبین غرقهٔ شیوهی خود است
خود نبیند جان خودبین شیوهها
شمس تبریزی جوانم کرد باز
تا ببینم بعد ستین شیوهها
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۵
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/2799