ای بگفته در دلم اسرارها
وی برای بنده پخته کارها
ای خیالت غمگسار سینهها
ای جمالت رونق گلزارها
ای عطای دست شادی بخش تو
دست این مسکین گرفته بارها
ای کف چون بحر گوهرداد تو
از کف پایم بکنده خارها
ای ببخشیده بسی سرها عوض
چون دهند از بهر تو دستارها
خود چه باشد هر دو عالم پیش تو
دانهیی افتاده از انبارها
آفتاب فضل عالم پرورت
کرده بر هر ذرهیی ایثارها
چارهیی نبود جز از بیچارگی
گرچه حیله میکنیم و چارهها
نورهای شمس تبریزی چو تافت
ایمنیم از دوزخ و از نارها
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/2801