در حدود ری یکی دیوانه بود سال و مه کردی به کوه و دشت گشت در بهار و دی به سالی یک دو بار آمدی در قلب شهر از طرف دشت گفت ای آنان که تان آماده بود گاه قرب و بعد این زرینه طشت توزی و کتان به گرما پنج و شش قندز و قاقم به سرما هفت و هشت گر شما را بانوایی بد چه شد؟ ور که ما را بینوایی بد چه گشت؟ راحت هستی و رنج نیستی بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت سعدی : مواعظ : قطعات : شمارهٔ ۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/28087