ای خداوندی کز غایت احسان و سخا ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شده‌اند مگرش طبع سقنقور و دم کافورست بنده را خدمت پیوستهٔ ده ساله مگیر کز قرابات نفور و ز وطن مهجورست ده قصیده است و چهل قطعه همه مدحت تو که به اطراف جهان منتشر و مشهورست با چنین سابقه کس را به چنین روز که دید کز غم راتبه روزش چو شب دیجورست سعی کن سعی که در باب چنین خدمتگار سعی تو اندک و بسیار همه مشکورست بر سرش سایه فکن هین که در افواه افتاد که ز تقصیر فلان کار فلان بی‌نورست اندرین شدت گرما که ز تاثیر تموز بانگ جزد از تف خورشید چو نفخ صورست انوری : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۶۷ - در شکایت و طلب احسان از مخدوم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/28398