به خدایی که بذل جان او را
پایهٔ اولین احسانست
کمترین پایه لطف و صنعش را
باد نوروز و ابر نیسانست
که مرا در فراق خدمت تو
زندگانی و مرگ یکسانست
از هر آسانیی که بیتو بود
خاطر و طبع من هراسانست
میکشم در فراق سختیها
هجر یاران به گفتن آسانست
دل و جان تا مقیم خوارزمند
وای بر تن که در خراسانست
خوشدلی در جهان طمع کردن
هم ز سودای طبع انسانست
انوری : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۸۳
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/28414