جفای گنبد گردان به پایه‌ای برسید کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند خرد چو مورچه در تشت حیرتست ازآنک مدبران را تدبیر تشت و خایه نماند از آفتاب حوادث چنان بسوخت جهان که کوه را به مثل دستگاه سایه نماند کدام طفل تمنی کنون رسد به بلوغ چو در سواد و بیاض زمانه دایه نماند طمع ببر ز سرایی که نظم عیش درو به هم سرایه توان داد و هم سرایه نماند جهان وظایف روزی و امن باز گرفت مجاهزان فلک را مگر که مایه نماند انوری : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۲۰۰ - شکایت از دهر گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/28531