نرد کف تو برده‌ست مرا شیر غم تو، خورده‌ست مرا گشتم چو خلیل اندر غم تو آتشکده‌ها سرد است مرا در خاک فنا ای دل بمران کز راندن تو، گرد است مرا می‌ران فرسی در گلشن جان کز گلشن جان ورد است مرا در شادی ما وهمی نرسد کین خنده گری پرده‌ست مرا صد رخ ز درون سرخ‌ست مرا یک رخ ز برون، زرد است مرا ای احول ده این هر دو جهان جفت است تو را، فرد است مرا در رهبری‌ات ای مرد طلب بر هر سر ره، مرد است مرا خاموش و مجو تو شهرت خود کز راحت تو، درد است مرا مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2865