ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم که در دعا همه آن خواهم از خداوندم شنیده‌ام که به خرسند کم گراید غم غمم چراست که از تو به نامه خرسندم ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود چرا که بی‌تو همی عمر و عیش نپسندم مرا و حال مرا بی‌جمال طلعت تو صفت ندیدم از این به چو دل برافکندم چنان‌که تشنه به آب حیات و مرده به جان به جان تو که به دیدارت آرزومندم انوری : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۳۴۳ - در اشتیاق دوستی و طلب مکاتبات ازو گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/28674