ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند احرار روزگار و افاضل ترا رهی بودند در قدیم امیران و شاعران واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان اشکم چو ناردانه و رخسار چون بهی مشغول بوده‌ای که نکردی عیادتم یا خود مرا محل عیادت نمی‌نهی نی‌نی ز ابلهی است مرا از تو این طمع خیزد چنین طمع به حقیقت ز ابلهی با رنج ناتوانی ای دوستان مرا دل گشت پر ز انده و از صبر شد تهی گوید طبیب بهتری امروز غم مخور اینک برفت علت و آغاز شد بهی غم این غمست و بس که ز من فوت می‌شود در بزم صدر عالم رسم سه‌شنبهی آن جنت نعیم اگر در جهان بود ممکن ظهور جنت ماوی، فتلک هی انوری : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/28765