چند نهان داری آن خنده را؟ آن مه تابنده فرخنده را؟ بنده کند روی تو صد شاه را شاه کند خنده تو بنده را خنده بیاموز گل سرخ را جلوه کن آن دولت پاینده را بسته بدان است در آسمان تا بکشد چون تو گشاینده را دیده قطار شترهای مست منتظرانند کشاننده را زلف برافشان و در آن حلقه کش حلق دو صد حلقه رباینده را روز وصال است و صنم حاضر است هیچ مپا مدت آینده را عاشق زخم است دف سخت رو میل لب است آن نی نالنده را بر رخ دف چند طپانچه بزن دم ده آن نای سگالنده را ور به طمع ناله برآرد رباب خوش بگشا آن کف بخشنده را عیب مکن گر غزل ابتر بماند نیست وفا خاطر پرنده را مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2877