ای در غم تو به سوز و یارب بگریسته آسمان همه شب گر چرخ بگرید و بخندد آن جذبه خاک باشد اغلب از بس که بریخت اشک بر خاک شد خاک ز اشک او مطیب از گریه آسمان درآمد صد باغ به خنده مذهب من بودم و چرخ دوش گریان او را و مرا یکی‌ست مذهب از گریه آسمان چه روید؟ گل‌ها و بنفشه مرطب وز گریه عاشقان چه روید؟ صد مهر درون آن شکرلب آن، چشم به گریه می‌فشارد تا بفشارد نگار غبغب این گریه ابر و خنده خاک از بهر من و تو شد مرکب وین گریه ما و خنده ما از بهر نتیجه شد مرتب خاموش کن و نظاره می‌کن اندر طلب جهان و مطلب مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2921