ببستی چشم یعنی وقت خواب است نه خواب است آن، حریفان را جواب است تو می‌دانی که ما چندان نپاییم ولیکن چشم مستت را شتاب است جفا می‌کن، جفایت جمله لطف است خطا می‌کن، خطای تو صواب است تو چشم آتشین در خواب می‌کن که ما را چشم و دل باری کباب است بسی سرها ربوده چشم ساقی به شمشیری که آن یک قطره آبست یکی گوید که این از عشق ساقی است یکی گوید که این فعل شراب است می و ساقی چه باشد؟ نیست جز حق خدا داند که این عشق از چه باب است مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2961