دو چشم آهوانهش شیرگیر است
کزو بر من روان باران تیر است
کمان ابروان و تیر مژگان
گواهانند کو بر جان امیر است
چو زلف درهمش درهم از آنم
که بوی او به از مشک و عبیر است
در آن زلفین از آن میپیچد این جان
که دل زنجیر زلفش را اسیر است
مگو آن سرو ما را تو نظیری
که ماه ما به خوبی بینظیر است
بیندازم من این سر را به پیشش
اگر چه سر به پیش او حقیر است
خیال روی شه را سجده میکن
خیال شه حقیقت را وزیر است
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۶۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/2986