جمع باشید ای حریفان زان که وقت خواب نیست هر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست روی بستان را نبیند راه بستان گم کند هر که او گردان و نالان شیوهٔ دولاب نیست ای بجسته کام دل اندر جهان آب و گل می‌دوانی سوی آن جو کندران جو آب نیست ز آسمان دل برآ ماها و شب را روز کن تا نگوید شب روی کامشب شب مهتاب نیست بی خبر بادا دل من از مکان و کان او گر دلم لرزان ز عشقش چون دل سیماب نیست مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3017