آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شده‌ست؟ آخر ای کان شکر وقت شکرریزی شده‌ست تو چو آب زندگانی ما چو دانه زیر خاک وقت آن کز لطف خود با ما درآمیزی شده‌ست گر بپوسم همچو دانه عاقبت نخلی شوم زان که جمله چیزها چیزی ز بی‌چیزی شده‌ست زین سپس با من مکن تیزی تو ای شمشیر حق زان که از لطف تو زاتش تندی و تیزی شده‌ست جان کشیدم پیش عشقش گفت کو چیزی دگر؟ گفتم آخر حال جان زین سان ز بی‌چیزی شده‌ست چون حجاب چشم دل شد چشم صورت لاجرم شمس تبریزی حجاب شمس تبریزی شده‌ست مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3023