دلبری و بی‌دلی اسرار ماست کار کار ماست چون او یار ماست نوبت کهنه فروشان درگذشت نوفروشانیم و این بازار ماست نوبهاری کو جهان را نو کند جان گلزارست اما زار ماست عقل اگر سلطان این اقلیم شد همچو دزد آویخته بر دار ماست آن که افلاطون و جالینوس ماست پرفنا و علت و بیمار ماست گاو و ماهی ثری قربان ماست شیر گردونی به زیر بار ماست گرچه اول زهر بد تریاق شد هرچه آن غم بد کنون غم خوار ماست دعوی شیری کند هر شیرگیر شیرگیر و شیر او کفتار ماست ترک خویش و ترک خویشان می‌کنیم هرچه خویش ما کنون اغیار ماست خودپرستی نامبارک حالتی ست کندر او ایمان ما انکار ماست هر غزل کان بی‌من آید خوش بود کین نوا بی‌فر ز چنگ و تار ماست شمس تبریزی به نور ذوالجلال در دو عالم مایهٔ اقرار ماست مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3048